A Twist of the Wrist II – The Basics of High-Performance Motorcycle Riding by Keith Code

ترجمهٔ فارسی کتاب «A Twist of the Wrist II» — مبانی موتورسواری با عملکرد بالا — قسمت ۱


Contents

Foreword

Author’s Note

Introduction

فهرست مطالب

پیشگفتار

یادداشت نویسنده

مقدمه


SECTION ONE

بخش یک

Chapter One — The Enemy: “Survival” Reactions (p.2)


فصل اول — دشمن: «واکنش‌های بقا» (ص ۲)


The seven survival reactions (SRs) that don’t help you survive


هفت واکنش بقایی که به نجاتت کمک نمی‌کنند

Chapter Two — Throttle Control: Rule Number One (p.6)


فصل دوم — کنترل گاز: قاعدهٔ شمارهٔ یک (ص ۶)


Control and stability starts with your right wrist


کنترل و پایداری از مچِ دست راست آغاز می‌شود

Chapter Three — Throttle Control: Suspension and Traction (p.12)


فصل سوم — کنترل گاز: تعلیق و چسبندگی (ص ۱۲)


Unraveling the mysteries of suspension by tuning the rider


رازهای تعلیق با «تنظیمِ خودِ سوار»

Chapter Four — Throttle Control: Everyman’s Ideal Line (p.18)


فصل چهارم — کنترل گاز: خط ایده‌آلِ همگان (ص ۱۸)


What’s my line? At last, an answer to the age-old question


«خط من کدام است؟» پاسخی برای پرسشِ دیرینه

Chapter Five — Throttle Control: Get It On (p.24)


فصل پنجم — کنترل گاز: شروعش کن (ص ۲۴)


Reducing the risks by understanding (and taking a few)


کاهش ریسک‌ها با فهمیدن (و پذیرفتن چندتایش)

Chapter Six — Throttle Control: The Force (p.28)


فصل ششم — کنترل گاز: نیرو (ص ۲۸)


It’s all in the mind: Think slower, go faster


همه‌چیز در ذهن است: آهسته‌تر فکر کن، تندتر برو


SECTION TWO

بخش دو

Chapter Seven — Rider Input: Riders Create More Problems Than Motorcycles Are Designed To Handle (p.32)


فصل هفتم — ورودیِ سوار: سوارها مشکل‌هایی بیش از توانِ طراحی‌شدهٔ موتورها می‌آفرینند (ص ۳۲)


Your bike may be trying to get rid of you


ممکن است موتورت بخواهد از دستت خلاص شود

Chapter Eight — Rider Input: Holding On (p.34)


فصل هشتم — ورودیِ سوار: گرفتن (ص ۳۴)


Handlebars are a control, not a worry bar


فرمان‌ها ابزارِ کنترل‌اند، نه میلهٔ استرس

Chapter Nine — Rider Input: The Problem of Stability (p.40)


فصل نهم — ورودیِ سوار: مسئلهٔ پایداری (ص ۴۰)


Wiggles and shakes: Work less — get less


لرزش‌ها و تکان‌ها: کمتر دستکاری کن—کمتر می‌لرزد

Chapter Ten — Rider Input: Riding and Sliding (p.46)


فصل دهم — ورودیِ سوار: راندن و سر خوردن (ص ۴۶)


Let it slide: Overcontrol bites the hand that feeds it


بگذار کمی سر بخورد؛ کنترلِ بیش‌ازحد به خودت ضربه می‌زند

Chapter Eleven — Rider Input: Man Plus Machine (p.50)


فصل یازدهم — ورودیِ سوار: انسان به‌علاوهٔ ماشین (ص ۵۰)


How would it feel with a 150 lb sack of jelly on your back


فرض کن کیسه‌ای ۱۵۰ پوندی از ژله روی پشتت باشد—چه حسی دارد؟


SECTION THREE

بخش سه

Chapter Twelve — Steering: The Forces To Beat (p.54)


فصل دوازدهم — فرمان‌دادن: نیروهایی که باید بر آن‌ها غلبه کرد (ص ۵۴)


Shaking hands with confusing forces puts you in control


با نیروهای گیج‌کننده «دست بده» تا در کنترل باشی

Chapter Thirteen — Steering: Steer For The Rear (p.58)


فصل سیزدهم — فرمان‌دادن: برای عقب فرمان بده (ص ۵۸)


Look behind to find out what’s happening in front


برای فهمیدن جلویت، گاهی به پشت سر نگاه کن

Chapter Fourteen — Steering: The Rules (p.62)


فصل چهاردهم — فرمان‌دادن: قوانین (ص ۶۲)


It’s done to a turn, when you flick it once


کارِ پیچ با همان «تلنگرِ سریع» انجام می‌شود

Chapter Fifteen — Rider Input: Lazy Turns and The Turn Scale (p.66)


فصل پانزدهم — ورودیِ سوار: پیچ‌های تنبل و مقیاسِ پیچ (ص ۶۶)


The lean-angle credit department pays big dividends in spare degrees


«اعتبارِ زاویهٔ خواب» سودِ بزرگی در درجه‌های ذخیره می‌دهد

Chapter Sixteen — Steering: Strange Lines and Quick Turning (p.70)


فصل شانزدهم — فرمان‌دادن: خطوط عجیب و پیچیدنِ سریع (ص ۷۰)


Do it now, and do it quick


همین حالا انجامش بده، و سریع

Chapter Seventeen — Steering: The Key To Speed (p.74)


فصل هفدهم — فرمان‌دادن: کلیدِ سرعت (ص ۷۴)


Visions of traction-eating monsters and decreasing-radius turns?


خیالِ هیولاهای بلعندهٔ چسبندگی و پیچ‌های با شعاع کاهنده؟

Chapter Eighteen — Steering: The Three Tools Of Turning (p.80)


فصل هجدهم — فرمان‌دادن: سه ابزارِ پیچیدن (ص ۸۰)


Pinpoint eleven major decisions by deciding to do it there


با تصمیمِ «همان‌جا انجامش بده»، یازده تصمیمِ مهم را دقیق کن

Chapter Nineteen — Steering: Pivot Steering (p.84)


فصل نوزدهم — فرمان‌دادن: فرمان‌دهیِ پیوتی (ص ۸۴)


Power steering, your new factory option on any bike


پاور استیرینگ؛ آپشنِ کارخانه‌ای تازه‌ات روی هر موتور


SECTION FOUR

بخش چهار

Chapter Twenty — Vision: Lost In Space, Or, Too Fast For What? (p.88)


فصل بیستم — دید: گم‌شده در فضا، یا، برای چه چیزی زیادی تند؟ (ص ۸۸)


Look at it this way; it could get a lot worse


این‌طور نگاه کن؛ می‌تواند خیلی بدتر شود

Chapter Twenty-One — Vision: Reference Points (RPs) Revisited — The Missing Link (p.92)


فصل بیست‌ویکم — دید: بازنگری نقاطِ مرجع؛ حلقهٔ گمشده (ص ۹۲)


Blast a hole in your tunnel vision: Take a wide-screen view of things


تونل‌ویژن را بشکاف؛ عریض ببین

Chapter Twenty-Two — Vision: Wide Screen — Different Drills (p.96)


فصل بیست‌ودوم — دید: واید اسکرین — تمرین‌های متفاوت (ص ۹۶)


Try not to see it all for one minute — I’ll bet you can’t


سعی کن یک دقیقه «همه‌چیز» را نبینی—شرط می‌بندم نمی‌توانی

Chapter Twenty-Three — Vision: The Two-Step (p.98)


فصل بیست‌وسوم — دید: دو مرحله‌ای (ص ۹۸)


It’s a dance you do with curves


رقصی‌ست که با پیچ‌ها انجام می‌دهی

Chapter Twenty-Four — Braking: Nothing New (p.102)


فصل بیست‌وچهارم — ترمزگیری: چیزِ تازه‌ای نیست (ص ۱۰۲)


There’s nothing easier to make more difficult


هیچ چیز آسان‌تر از سخت‌کردنش نیست

Chapter Twenty-Five — Traction: Pros/Cons And Uses (p.106)


فصل بیست‌وپنجم — چسبندگی: مزایا/معایب و کاربردها (ص ۱۰۶)


Too much of a good thing can make you dull


زیادیِ چیزِ خوب می‌تواند کُندت کند

Chapter Twenty-Six — Racing: The Tools And Goals (p.110)


فصل بیست‌وششم — مسابقه: ابزارها و اهداف (ص ۱۱۰)


Get the parts right, get your times down and beat some guys


قطعات را درست کن، زمان‌ها را پایین بیاور و چند نفر را شکست بده


Foreword

The information in this book got me where I am now in roadracing. From what I can see, this whole idea of this book is for you to apply it to your riding, like I do. A lot of the things might look too fancy for the street but mostly they apply to both street and track.
Some information that people tell you just gives you a headache but Keith’s ideas teach you how to think for yourself. Over the seven years we worked together we didn’t have it all written down like this, so it should be easier for you.
No one likes to think that panic reactions can take them over but you need to look at it as a barrier to be overcome. Once you see these mental blocks written here you’ll recognize them because they happen all the time and that’s where your mistakes will come from.
In lots of ways I’m just now getting comfortable with different parts of riding and I’ve been doing it for over twenty years. Don’t be in a hurry, I’ve seen guys in a hurry and they don’t make it. You’ve got to get these ideas firm in your mind and then get comfortable with them in your own style, no matter how long it takes; because if you don’t get these ideas you won’t get any farther.
Doug Chandler

پیشگفتار

اطلاعاتی که در این کتاب هست، من را به جایگاهی رساند که امروز در رودریسینگ دارم. تا جایی که می‌بینم، ایدهٔ اصلی این کتاب این است که تو هم آن را در راندنت به کار بگیری، همان‌طور که من به کار می‌گیرم. خیلی از مطالب شاید برای خیابان زیادی حرفه‌ای به نظر برسند، اما در اصل برای خیابان و پیست هر دو کاربرد دارند.
بعضی چیزهایی که مردم می‌گویند فقط سردرد می‌آورد، اما ایده‌های کیت به تو یاد می‌دهد چگونه خودت فکر کنی. در هفت سالی که با هم کار کردیم، همهٔ این‌ها مانند اکنون مکتوب نبود؛ بنابراین برای تو باید ساده‌تر باشد.
هیچ‌کس دوست ندارد فکر کند واکنش‌های وحشت می‌توانند اختیارش را بگیرند، اما باید به آن‌ها مانند مانعی نگاه کنی که باید بر آن غلبه کرد. وقتی این سدهای ذهنی را که اینجا نوشته شده می‌بینی، می‌شناسی‌شان، چون مدام رخ می‌دهند و همان‌جاست که خطاهایت از آن‌جا ناشی می‌شود.
از جهات بسیاری، تازه دارم با بخش‌های مختلفِ راندن احساس راحتی می‌کنم، در حالی که بیش از بیست سال است این کار را می‌کنم. عجله نکن؛ کسانی را دیده‌ام که عجله کردند و به جایی نرسیدند. باید این ایده‌ها را در ذهنت محکم کنی و سپس با سبک خودت با آن‌ها راحت شوی—هرچند طول بکشد؛ چون اگر این ایده‌ها را نگیری، جلوتر نخواهی رفت.
Doug Chandler — دوگ چندلر


Author’s Note

The 10 years since the publication of the first TWIST book have been exciting ones for motorcyclists. That volume was my first attempt to create a technology* of riding: I knew there was one, it was simply a question of finding it. And TWIST has been well received worldwide, mainly because it provided riders with a format for discovery and thinking about their riding; it was a useful first step. But TWIST OF THE WRIST VOLUME II contains more real riding technology than TWIST I and it addresses the source of our classic rider problems. Let me tell you what I mean by real riding technology.

یادداشت نویسنده

۱۰ سالی که از انتشار اولین کتاب TWIST گذشته، برای موتورسواران سال‌های هیجان‌انگیزی بوده است. آن جلد نخستین تلاش من برای خلق یک «فناوری* راندن» بود: می‌دانستم چنین چیزی وجود دارد، فقط مسئله یافتنش بود. TWIST در سراسر جهان با استقبال خوبی روبه‌رو شد، عمدتاً چون به سواران قالبی برای کشف و اندیشیدن دربارهٔ راندنشان داد؛ قدم اول مفیدی بود. اما TWIST OF THE WRIST VOLUME II فناوری واقعیِ بیشتری نسبت به TWIST I در خود دارد و به سرچشمهٔ مشکلات کلاسیک سوار می‌پردازد. اجازه بدهید منظورم از «فناوریِ واقعیِ راندن» را توضیح بدهم.

Technology Versus Tips

I want to outline the different categories of information you might receive about riding your bike. There are four; remember them. Each piece of info that comes your way will fall into one of these categories.

فناوری در برابر نکته

می‌خواهم دسته‌بندی‌های مختلف اطلاعاتی را که ممکن است دربارهٔ راندن موتورت دریافت کنی ترسیم کنم. چهار دسته‌اند؛ به خاطر بسپار. هر تکه اطلاعاتی که به دستت می‌رسد در یکی از این دسته‌ها جای می‌گیرد.

Destructive Advice:

“You don’t know how fast you can go until you crash.”
“Wait till the other guy brakes and count to two.”

توصیهٔ مخرب:

«تا وقتی زمین نخوری، نمی‌دانی چقدر می‌توانی تند بروی.»
«صبر کن تا آن یکی ترمز کند و تا دو بشمار.»

Friendly Advice:

“Keep the rubber side down.”
“Be smooth.”

توصیهٔ دوستانه:

«طرفِ لاستیکی پایین بماند.»
«نرم/روان باش.»

Useful Tips:

“Go wide around that bump.”
“Try this section in the next taller gear.”

نکته‌های کاربردی:

«دورِ آن دست‌انداز، گشادتر برو.»
«این قسمت را با یک دنده بالاتر امتحان کن.»

Real technology:

“You always use a later turn-entry point for a decreasing-radius turn*.”
“Going off and on the throttle in turns affects suspension compliance, reduces traction and makes the bike run wide.”

فناوریِ واقعی:

«برای پیچِ با شعاعِ کاهنده* همیشه از نقطهٔ ورودِ دیرتر استفاده می‌کنی.»
«بستن گاز و دوباره گاز دادن در پیچ‌ها، پیرویِ تعلیق را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، چسبندگی را کاهش می‌دهد و موتور را به بیرون خط می‌برد.»

Practically everyone learns how to ride without any understanding of counter-steering, but the moment it is fully comprehended and applied, it opens the door to vast amounts of improvement in every possible situation that requires steering the bike. Counter-steering perfectly matches what the rider wants and needs with what the machine wants and needs. That’s what I call technology. Do you see the difference between that and useful tips or friendly advice?


تقریباً همه بدون هیچ درکی از «کانتر‌ـ‌استیرینگ» راندن را یاد می‌گیرند، اما همان لحظه‌ای که به‌طور کامل فهمیده و به کار گرفته شود، درِ بهبودهای عظیم را در هر موقعیتی که هدایت موتور لازم است می‌گشاید. کانتر‌ـ‌استیرینگ دقیقاً آنچه سوار می‌خواهد و نیاز دارد را با آنچه ماشین می‌خواهد و نیاز دارد منطبق می‌کند. من به این می‌گویم «فناوری». تفاوتش را با نکته‌های به‌دردبخور یا نصیحت‌های دوستانه می‌بینی؟

I’m not saying there isn’t a place for tips and advice, because there is—when they demonstrate an understanding of honest technology in practical application. Then a tip or piece of advice becomes a useful tool. But I’ve listened to many sincere words of advice on riding, most of which were worthless.


نمی‌گویم نکته و نصیحت جایگاهی ندارند—دارند، وقتی در کاربرد عملی، فهمی از «فناوریِ درست» را نشان بدهند. آن‌وقت یک نکته یا توصیه تبدیل به ابزاری مفید می‌شود. اما به نصیحت‌های صادقانهٔ بسیاری دربارهٔ راندن گوش داده‌ام که اغلبشان بی‌ارزش بودند.

Discovery

To the enthusiast rider, motorcycles are all about discovery and challenge. That hasn’t changed in the over 100 years motorcycles have existed, and that won’t change as long as there are motorcycles. Riders still regard their time in the saddle as a quality experience: There is adventure in every curve of the road, every freeway ride, every twist of the wrist. And unlike so many things in life which become boring once they are understood, just the opposite occurs when a rider begins to grasp and apply the technology of riding. The technology of riding opens the doors of discovery instead of closing them.


برای سوارِ مشتاق، موتورسیکلتْ سراسر کشف و چالش است. این موضوع در بیش از صد سالی که موتورسیکلت وجود داشته تغییر نکرده و تا وقتی موتورسیکلت هست هم تغییر نخواهد کرد. سوارها هنوز زمان روی زین را تجربه‌ای ارزشمند می‌دانند: در هر قوسِ جاده، هر سواریِ بزرگراهی، هر پیچاندن مچِ دست ماجرا هست. و برخلاف بسیاری از چیزهای زندگی که وقتی فهمیده می‌شوند کسل‌کننده می‌شوند، درست عکسِ آن رخ می‌دهد وقتی سوار شروع می‌کند به درک و به‌کارگیریِ «فناوریِ راندن». فناوریِ راندن درهای کشف را می‌گشاید نه این‌که ببنددشان.

Accepted Technology

A German philosopher named Schopenhauer once stated, “All truth passes through three stages. First, it is ridiculed*. Second, it is violently opposed. Third, it is accepted as being self-evident*.” Riding technology has undergone this same process.


فیلسوفی آلمانی به نام شوپنهاور گفته است: «هر حقیقتی از سه مرحله می‌گذرد: نخست، ریشخند* می‌شود؛ دوم، به‌شدت با آن مخالفت می‌شود؛ سوم، بدیهی* انگاشته می‌شود.» فناوریِ راندن همین فرایند را از سر گذرانده است.

Going through a set of esses on my 200cc Ducati in 1960, I discovered counter-steering. It scared me. It didn’t make any sense and I never mentioned it to anyone until the 1970s for fear of being told I was nuts. Counter-steering didn’t become a piece of understood technology until 1973, during an international conference on motorcycle safety held in San Francisco. There, Dr. Harry Hurt and a group of Honda researchers each presented technical papers documenting how counter-steering worked and how its conscious use could benefit motorcycle riders by making it easier to avoid collisions.


در سال ۱۹۶۰، هنگام عبور از مجموعه‌ای پیچ S با دوکاتی ۲۰۰ سی‌سی‌ام، کانتر‌ـ‌استیرینگ را کشف کردم. ترساندم. معنایی نداشت و تا دههٔ ۱۹۷۰ به کسی نگفتم—از ترسِ این‌که بگویند دیوانه‌ام. کانتر‌ـ‌استیرینگ تا سال ۱۹۷۳، در جریان یک کنفرانس بین‌المللی ایمنیِ موتورسیکلت در سان‌فرانسیسکو، به «فناوریِ فهمیده‌شده» بدل نشد؛ آن‌جا دکتر هری هِرت و گروهی از پژوهشگران هوندا هرکدام مقالات فنی‌ای ارائه دادند که نشان می‌داد کانتر‌ـ‌استیرینگ چگونه کار می‌کند و چگونه استفادهٔ آگاهانه از آن می‌تواند با آسان‌تر کردنِ اجتناب از برخوردها به موتورسواران سود برساند.

The counter-steering researchers had opened the door to riding improvement for everyone. But I also remember the upsets and arguments created when I tried to explain counter-steering to a disbelieving veteran with 20 years of riding experience.


پژوهشگرانِ کانتر‌ـ‌استیرینگ درِ بهبودِ راندن را به روی همه گشودند. اما همچنین به یاد دارم آشفتگی‌ها و بحث‌هایی را که وقتی کوشیدم کانتر‌ـ‌استیرینگ را برای کهنه‌سواری ناباور با ۲۰ سال تجربه توضیح بدهم، ایجاد شد.

Similarly, it was a long-held belief that using the front brake was out-and-out dangerous. This “advice” was given freely, especially to new riders, usually by salesmen at motorcycle dealerships! In some circles you could almost get into a fist fight about it. Now, of course, “everyone knows” the front brake has the lion’s share of stopping power.


به‌طور مشابه، سال‌ها این باور رایج بود که استفاده از ترمز جلو ذاتاً خطرناک است. این «نصیحت» آزادانه داده می‌شد—به‌ویژه به سوارهای تازه‌کار—و معمولاً از سوی فروشندگان نمایندگی‌ها! در بعضی محافل تقریباً ممکن بود سرِ آن دعوا راه بیفتد. حالا البته «همه می‌دانند» ترمز جلو «سهمِ شیر» از توانِ توقف را دارد.

In 1976 I claimed that racers could improve by simply understanding more about riding. I wrote up several short bulletins, mainly useful tips, which seemed to work for myself and others. When it leaked out that I was having my students look up words in a dictionary and demonstrate these written ideas with drawings or small objects on a table, I was openly criticized by many of my fellow racers. But these students began making big improvements in their riding. In fact, they averaged 7.0 seconds a lap faster. But it wasn’t until a brave young journalist and racer named John Ulrich took the program in 1977 and publicized his findings that it got even a nod of recognition from the racing community. The rest, as they say, is history.


در ۱۹۷۶ ادعا کردم که رانندگانِ مسابقه می‌توانند صرفاً با فهم بیشتر دربارهٔ راندن پیشرفت کنند. چند بولتن کوتاه نوشتم—عمدتاً نکته‌های کاربردی—که به‌نظر برای خودم و دیگران کار می‌کرد. وقتی درز کرد که از هنرجوهایم می‌خواهم واژه‌ها را در فرهنگ لغت جست‌وجو کنند و این ایده‌های مکتوب را با ترسیم‌ها یا اشیای کوچک روی میز نشان بدهند، بسیاری از هم‌مسابقه‌ای‌هایم آشکارا مرا نقد کردند. اما آن هنرجوها شروع کردند به بهبودهای بزرگ در راندنشان؛ در واقع، به‌طور میانگین ۷٫۰ ثانیه در هر دور سریع‌تر شدند. بااین‌حال، تا وقتی خبرنگار و مسابقه‌دهندهٔ جوانِ شجاعی به نام جان اولریش در ۱۹۷۷ این برنامه را گذراند و یافته‌هایش را علنی کرد، از جامعهٔ مسابقه حتی اشاره‌ای به رسمیت هم نگرفت. باقی ماجرا—همان‌طور که می‌گویند—تاریخ است.

In this volume are a few more key pieces to the puzzle.


در این جلد چند قطعهٔ کلیدیِ دیگر به پازل افزوده شده است.

Keith Code
کیت کُد


PS: You’ll note that key words are indicated by an asterisk when they first appear in this book. Knowing the true meaning of each key word as it is used in the text is essential to understanding. The definition of each key word appears at the end of the section in which it first appears.


پی‌نوشت: خواهید دید که واژه‌های کلیدی وقتی نخستین‌بار در این کتاب می‌آیند با ستاره مشخص شده‌اند. دانستن معنای دقیق هر واژهٔ کلیدی، همان‌گونه که در متن به‌کار رفته، برای فهمیدن ضروری است. تعریف هر واژهٔ کلیدی در پایانِ همان بخشی می‌آید که نخستین‌بار در آن ظاهر شده است.


Definitions

Technology: The application of knowledge* for practical ends.

Knowledge: Acquaintance with facts, truths or principles, as from study or investigation.

Decreasing-radius turn: A turn that tightens up as you go through it.

Dynamic: Force as it relates to motion.

Ridiculed: Made fun of.

Self-evident: Plain or clear in itself without additional proof or demonstration.

تعاریف

فناوری (Technology): به‌کارگیریِ دانش* برای مقاصد عملی.

پیچ با شعاعِ کاهنده (Decreasing-radius turn): پیچی که هرچه در آن پیش می‌روی تنگ‌تر می‌شود.

دانش (Knowledge): آشنایی با واقعیت‌ها، حقایق یا اصول—حاصلِ مطالعه یا تحقیق.

پویا (Dynamic): نیرو در نسبت با حرکت.

ریشخند شده (Ridiculed): مورد تمسخر قرار گرفته.

بدیهی (Self-evident): به‌خودیِ خود روشن و آشکار، بی‌نیاز از اثبات یا نمایشِ اضافی.


I N T R O D U C T I O N

Motorcycle Technology vs. Rider Improvement

Since my first motorcycle (1957), machine evolution has been staggering. Bikes are lighter, faster and handle better; tires are stickier and suspension systems more compliant*. But after 13 years and over 20,000 students as headmaster at the California Superbike School. I still see the same riding problems in the 1990’s which existed in the 1970’s and 1980’s. In fact, even though our Superbike School equipment is over 20 mph faster than it was 13 years ago, student lap times have improved only 1,0 to 2,0 seconds on the average. This fact, when compared to the racer’s typical lap-time improvement of 8.0 to 10 seconds for comparable equipment, brings up a number of interesting questions and answers to the subject of high-speed riding.

مقدمه


فناوری موتور سیکلت در برابر پیشرفت مهارت‌های موتورسواری

از زمان اولین موتورم (سال ۱۹۵۷)، تحول در ماشین‌ها شگفت‌انگیز بوده است. موتورها سبک‌تر، سریع‌تر و با هندلینگ بهتر شده‌اند؛ لاستیک‌ها چسبندگی بیشتری دارند و سیستم‌های تعلیق نرم‌تر و کارآمدتر شده‌اند. اما بعد از ۱۳ سال و بیش از ۲۰ هزار هنرجو به‌عنوان مدیر در «مدرسه سوپربایک کالیفرنیا»، هنوز همان مشکلات موتورسواری را در دهه ۹۰ می‌بینم که در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ وجود داشت. در واقع، با وجود اینکه تجهیزات مدرسه سوپربایک ما اکنون بیش از ۲۰ مایل بر ساعت سریع‌تر از ۱۳ سال پیش هستند، زمان دورهای هنرجویان به طور میانگین فقط ۱ تا ۲ ثانیه بهبود یافته است. این واقعیت، وقتی با بهبود معمول ۸ تا ۱۰ ثانیه‌ای زمان دور مسابقه‌دهندگان با تجهیزات مشابه مقایسه می‌شود، پرسش‌ها و پاسخ‌های جالبی را در موضوع موتورسواری با سرعت بالا پیش می‌کشد.

Machine technology has moved ahead of most riders’ ability.

فناوری موتور از توانایی بیشتر موتور‌سوارها جلو زده است.

What’s the Stop

What stops riders from being able to use this clearly improved bike technology? (Current tire grip alone is probably worth 3.0 seconds of improvement). What are the common barriers which hold them back? (There must be something if so many are uncomfortable at speed). Can more education in riding techniques* alone overcome the barriers? (The 1990s rider already knows more than did his early 1980s counterpart). Does more track time handle it? (My experience says it is not guaranteed by more saddle time). Does the desire to go fast put one rider over another in his quest for speed? (No. I’ve had potentially* talented riders, who wanted nothing more in the world than to race, not make it). Seems pretty grim* for the would-be racer, doesn’t it? (Just hold on a moment).

چه چیزی مانع می‌شود

چه چیزی جلوی موتور‌سواران را می‌گیرد که نتوانند از این فناوری آشکارا پیشرفته‌ی موتور استفاده کنند؟ (فقط چسبندگی لاستیک‌های امروزی به تنهایی احتمالاً ۳ ثانیه بهبود ارزش دارد). چه موانع مشترکی آنها را عقب نگه می‌دارد؟ (حتماً چیزی هست وقتی این‌همه نفر در سرعت احساس راحتی نمی‌کنند). آیا آموزش بیشتر در تکنیک‌های سواری به‌تنهایی می‌تواند این موانع را از بین ببرد؟ (موتورسوار دهه ۹۰ از همتای اوایل دهه ۸۰ خودش بیشتر می‌داند). آیا وقت بیشتر در پیست آن را حل می‌کند؟ (تجربه من می‌گوید فقط با ساعت‌های بیشتر روی زین، تضمینی وجود ندارد). آیا میل به سریع رفتن باعث می‌شود یک موتورسوار در جستجوی سرعت از دیگری جلو بیفتد؟ (نه. من موتور‌سوارانی با استعداد بالقوه داشته‌ام که هیچ چیز دیگری جز مسابقه در دنیا نمی‌خواستند، اما موفق نشدند). برای کسی که می‌خواهد مسابقه بدهد، این وضعیت کمی تیره به نظر نمی‌رسد؟ (صبر کن، عجله نکن).

75 Percent Perfect

What I have discovered is that 95 percent of my students reach unexpected new levels of confidence after only half a day of classroom plus track training, and half of them can be coached to a high degree of technical skill in two days: but only if they ride at about 75 percent of their limit. What happens after 75 percent? Everyone agrees, in some fashion, survival* reactions* (commonly known as fear) are the ever-present barrier to reaching their goals. Once the standard riding techniques are understood, this is the one button (also called panic) that nearly everyone pushes, at their own personal limit. This agreed-upon fact is what ruins* riders’ attempts to reach the goals they have envisioned* for themselves. It ruins self-respect, confidence and trust in oneself in the process.

۷۵ درصد بی‌نقص

آنچه من کشف کرده‌ام این است که ۹۵ درصد از هنرجویانم تنها پس از نیم روز آموزش تئوری در کلاس و تمرین در پیست، به سطحی غیرمنتظره از اعتمادبه‌نفس می‌رسند و نیمی از آنها را می‌توان ظرف دو روز به درجه بالایی از مهارت فنی رساند؛ اما فقط اگر با حدود ۷۵ درصد از توانایی‌شان برانند. چه اتفاقی بعد از ۷۵ درصد می‌افتد؟ همه به نوعی موافقند که واکنش‌های بقا (که به‌طور رایج «ترس» نامیده می‌شوند) همواره مانع دستیابی به اهدافشان است. وقتی تکنیک‌های استاندارد موتورسواری درک شود، این همان دکمه‌ای (که وحشت هم نامیده می‌شود) است که تقریباً همه در مرز توانایی شخصی خود فشار می‌دهند. این واقعیت پذیرفته‌شده همان چیزی است که تلاش‌های موتور‌سواران برای رسیدن به اهدافی که برای خودشان تصور کرده‌اند را نابود می‌کند. این فرآیند احترام به خود، اعتمادبه‌نفس و باور به خویشتن را نیز از بین می‌برد.

I call it the Mental Speed Block

من آن را «سد ذهنی سرعت» می‌نامم.


The last thing to try is charging the turns.


آخرین چیزی که باید امتحان شود، «یورش به پیچ‌ها» است.

Survival reactions not only consume your $10 worth of attention, they are the cause of your riding errors.
واکنش‌های بقا نه‌تنها آن «۱۰ دلاریِ توجه» تو را مصرف می‌کنند، بلکه علت خطاهای موتورسواری‌ات هم هستند.

Your $10 Bill

The idea (from the original Twist Of The Wrist) that everyone has just so much attention* (like money) to spend on the actions of riding has not changed. If you start out with $10 in your pocket and spend it all, you are broke and having no money causes its own kind of panic. Having no attention left to perform the needed actions while riding (like target fixing on some object you don’t want to hit and then hitting it because that is where all your attention was spent) always creates some panic. All riders, at one time or another, have overspent their “$10 worth of attention” and survival-reactions, like fear and panic, are the direct results. In this book we figure out how to cheat (or raise the limit of) and defeat (beat) the major source of riding problems, your panic button. Spend your attention wisely and push the button lightly.

اسکناس ۱۰ دلاری تو

ایده‌ای (از کتاب Twist Of The Wrist اصلی) که هرکسی فقط مقدار مشخصی توجه* (مثل پول) برای خرج‌کردن در اعمال موتورسواری دارد، تغییر نکرده است. اگر با ۱۰ دلار در جیبت شروع کنی و همه‌اش را خرج کنی، ورشکسته می‌شوی و نداشتن پول نوعی وحشت خاص خودش را ایجاد می‌کند. وقتی هیچ توجهی برای انجام کارهای لازم هنگام موتورسواری باقی نمی‌ماند (مثل خیره شدن به چیزی که نمی‌خواهی به آن بزنی و در نهایت به همان برخورد می‌کنی چون تمام توجهت آنجا خرج شده است)، همیشه نوعی وحشت به وجود می‌آورد. همه‌ی موتورسواران، در یک زمان یا زمان دیگر، بیشتر از «۱۰ دلار توجه‌شان» خرج کرده‌اند و واکنش‌های بقا مانند ترس و وحشت، نتیجه مستقیم آن است. در این کتاب یاد می‌گیریم چطور تقلب کنیم (یا سقف توجه را بالا ببریم) و بر منبع اصلی مشکلات موتورسواری، یعنی دکمه وحشت، غلبه کنیم. توجهت را هوشمندانه خرج کن و دکمه را آرام فشار بده.

Start with easy braking and get the line to prepare for faster entries. Try to get comfortable with corner speed then get the entry speed up.

با ترمزگیری آسان شروع کن و خط حرکت را بگیر تا برای ورودی‌های سریع‌تر آماده شوی. سعی کن با سرعت پیچ راحت شوی و بعد سرعت ورود به پیچ را بالا ببر.

Something like the Carousel at Sears Point with all those bumps can get your attention and you want to use the brakes but it will lock up too easy. You spend too much on them.

چیزی مثل پیچ کاروسل در پیست «سیِرز پوینت» با تمام آن دست‌اندازها می‌تواند حواس تو را به‌هم بریزد و باعث شود بخواهی از ترمز استفاده کنی، اما خیلی راحت قفل می‌کند. در نتیجه بیش از حد روی ترمز خرج می‌کنی.

This book is a great tool for helping you to understand what can push the “panic button”. Learning and practice will allow you to “push back” these barriers and open up more room for having fun at any speed.
D.G.

این کتاب ابزار فوق‌العاده‌ای است برای اینکه بفهمی چه چیزهایی می‌توانند «دکمه وحشت» را فشار دهند. یادگیری و تمرین به تو این امکان را می‌دهند که این موانع را عقب برانی و فضای بیشتری برای لذت‌بردن از موتورسواری در هر سرعتی باز کنی.
دی. جی.


Definitions

Compliant: Yielding to request or demand.

Techniques: The body of specialized procedures and methods used in any specific field.

Potentially: Possibly but not yet actually.

Grim: Stern and forbidding in aspect or nature.

Survival: The act or fact of surviving, especially under adverse or unusual circumstances.

Reactions: Actions in response to some influence, event, etc.

Ruin: Demolish, destroy, damage.

Attention: 1. Focused awareness. 2. Directing the senses toward something known or not known.

Envisioned: Picture mentally.

تعاریف

Compliant (مطیع): تسلیم‌شونده در برابر درخواست یا خواسته.

Techniques (تکنیک‌ها): مجموعه‌ای از روش‌ها و رویه‌های تخصصی مورد استفاده در یک حوزه خاص.

Potentially (به‌طور بالقوه): چیزی که امکان دارد رخ دهد، اما هنوز عملاً نشده است.

Grim (سخت‌گیر/هراس‌انگیز): جدی و بازدارنده در ظاهر یا ذات.

Survival (بقا): عمل یا واقعیت زنده ماندن، به‌ویژه در شرایط دشوار یا غیرعادی.

Reactions (واکنش‌ها): اعمالی در پاسخ به یک تأثیر یا رویداد.

Ruin (نابودی): ویران کردن، تخریب یا آسیب زدن.

Attention (توجه): ۱. آگاهی متمرکز. ۲. جهت‌دادن حواس به چیزی شناخته‌شده یا ناشناخته.

Envisioned (تصور شده): تصویر ذهنی ساختن.

Donny Greene at work. With 5 National 250 GP titles to his credit and six years as guest instructor for the California Superbike School. Donny’s comments are a welcome addition to the text.دانی گرین در حال کار. با ۵ عنوان قهرمانی ملی در کلاس ۲۵۰ جی‌پی و شش سال سابقه به‌عنوان مربی میهمان در مدرسه سوپربایک کالیفرنیا، توضیحات دانی افزوده‌ای ارزشمند برای این متن به‌شمار می‌آید.


خلاصه سازی من از این نوشتار

این نوشته به بررسی دیدگاه‌های کیت کُد درباره‌ی «فناوری موتورسواری» در کتاب Twist of the Wrist II می‌پردازد. ایده‌ی اصلی کتاب این است که موتورسواری فقط به نکته‌های پراکنده یا نصیحت‌های دوستانه محدود نمی‌شود؛ بلکه یک فناوری واقعی دارد که می‌تواند عملکرد و ایمنی راننده را به‌طور چشمگیری بهبود بدهد.

نکات کلیدی:

  1. چهار دسته‌ی اطلاعات درباره موتورسواری
    • توصیه‌های مخرب (مثل «تا زمین نخوری نمی‌فهمی سرعت چیه»).
    • توصیه‌های دوستانه («نرم باش»).
    • نکته‌های کاربردی («این پیچ رو با یه دنده بالاتر برو»).
    • و نهایتاً «فناوری واقعی» که ریشه‌ی علمی و عملی دارد (مثل اهمیت نقطه ورود به پیچ یا کنترل گاز در پیچ‌ها).
  2. کانتر استیرینگ (Counter-Steering)
    بسیاری از موتورسوارها بدون درک این اصل موتورسواری می‌کنند. درک درست کانتر استیرینگ می‌تواند دریچه‌ی بزرگی برای پیشرفت در همه موقعیت‌های رانندگی باز کند.
  3. مانع ذهنی یا دکمه وحشت (Panic Button)
    بیشتر خطاهای موتورسواران از «واکنش‌های بقا» ناشی می‌شود؛ یعنی ترس و وحشتی که هنگام نزدیک‌شدن به مرز توانایی رخ می‌دهد. نویسنده این حالت را «سد ذهنی سرعت» می‌نامد.
  4. مفهوم ۱۰ دلار توجه
    هر موتور‌سوار مقدار محدودی توجه دارد (مثل پول). اگر همه‌ی آن را خرج واکنش‌های اضطراری کند، دیگر تمرکزی برای هدایت درست باقی نمی‌ماند. مدیریت این «بودجه توجه» برای پیشرفت حیاتی است.
  5. پیشرفت واقعی از کجا می‌آید؟
    نه فقط با ساعت‌های بیشتر روی زین، بلکه با درک اصول فناوری راندن و تمرین درست. آموزش ساختارمند می‌تواند در مدت کوتاهی اعتمادبه‌نفس و مهارت فنی را چند برابر کند.

نتیجه گیری من از این نوشتار

موتورسیکلت فقط وسیله‌ای برای حرکت سریع نیست؛ هر پیچ و هر جاده فرصتی برای کشف و رشد است. تکنیک‌ها و فناوری‌های درست موتورسواری به جای محدود کردن، آزادی و لذت بیشتری به سوار می‌دهند.
این کتاب یادآور می‌شود که اگر بتوانیم دکمه وحشت را کنترل کنیم و اصول فنی را بفهمیم، هم ایمن‌تر می‌رانیم و هم سریع‌تر پیشرفت می‌کنیم.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *